دسترسی ها

قصه ی سر از حامد سلطانی | صوتی همراه متن

Hamed Soltani – geseye sar

شاعر : سید حمیدرضا برقعی

آهنگساز : فردین خلعتبری

متن قصه ی سر از حامد سلطانی :

به نام نامی سر
بسمه تعالی سر
بلند مرتبه پیکر
بلند بالا سر
فقط به تربت اعلات سجده خواهم کرد
که بنده تو نخواهد گذاشت هرجا سر

به نام نامی سر
بسمه تعالی سر
بلند مرتبه پیکر
بلند بالا سر
بلند بالا سر
بلند بالا سر
بلند بالا سر
فقط به تربت اعلات سجده خواهم کرد
که بنده تو نخواهد گذاشت هرجا سر
قسم به معنی لا یمکن الفرار از عشق
که پر شده است جهان
از حسین سرتاسر
از حسین سرتاسر
از حسین سرتاسر
از حسین سرتاسر
نگاه کن به زمین! ما رأیت إلا تن
به آسمان بنگر! ما رأیت إلا سر
ما رأیت إلا سر
ما رأیت إلا سر
ما رأیت إلا سر
سری که گفت: «من از اشتیاق لبریزم
به سرسرای خداوند می‌روم با سر

هر آنچه رنگ تعلق، مباد بر بدنم
مباد جامه، مبادا کفن، مبادا سر.»
مباد جامه، مبادا کفن، مبادا سر.»

سری که با خودش آورد بهترین‌ها را
که یک به یک، همه بودن سروران را سر
که یک به یک، همه بودن سروران را سر

زهیر گفت: حسینا! بخواه از ما جان
حبیب گفت: حبیبا! بگیر از ما سر

بنازم ” أم وهب” را، به پاره تن گفت
برو به معرکه با سر ولی میا با سر

خوشا به حال غلامش، به آرزوش رسید
گذاشت آخر سر، به پای مولا سر

در این قصیده ولی آنکه حسن مطلع شد
همان سری است که برده برای لیلا سر

امام غرق به خون بود و زیر لب میگفت
به یشگاه تو آورده ام خدا سر

میان خاک، کلام خدا مقطعه شد
میان خاک؛ الف، لام، میم، طا، ها، سر
الف، لام، میم، طا، ها، سر

حروف اطهر قرآن و نعل تازه‌ي اسب
چه خوب شد که نبوده است بر بدن‌ها سر

نبرد تن به تن آفتاب و پیکر او
ادامه داشت ادامه سه روز اما سر

جدا شده است و سر از نیزه‌ها درآورده است
جدا شده است و نیفتاده است از پا سر

صدای آیه کهف الرقیم می‌آید
بخوان! بخوان و مرا زنده کن مسیحا سر

دلم هوای حرم کرده است می‌دانی
دلم هوای دو رکعت نماز بالا سر